تلخترین حقایق زندگی که باید آن ها را بپذیرید

به گزارش گردش 360 به دور دنیا، گاهی با حقیقت هایی از زندگی روبرو می شویم که درک و قبول آن ها به اندازه فرو بردن یک قرص بزرگ و سفت بدون آب، سخت است.

تلخترین حقایق زندگی که باید آن ها را بپذیرید

به گزارش، اگر می خواهید واقعا از زندگی تان لذت ببرید، باید حقیقت های غیرقابل اجتناب را بپذیرید تا لحظه های عمرتان را صرف چیز هایی کنید که برای تان مهم هستند.

در این مطلب به حقیقت های بیرحمانه ای از زندگی اشاره می کنیم که بیشتر ما از پذیرفتن آن ها می ترسیم. اما این حقیقت ها هر چند که دردناک و ناخوشایند هستند، می توانند به ما یاری نمایند زندگی مان را سروسامان دهیم و بیشترین بهره را از روز های عمرمان که نمی دانیم چقدر قرار است باشد، ببریم.

همه ما دوست داریم فکر کنیم فنا ناپذیریم، اما اینگونه نیستیم. پس دست از ای کاش ها و چه می شد اگرها بردارید و آغاز کنید به لذت بردن از هر آنچه هم اکنون وجود دارد. فقط آرزو کردن و رویاپردازی شما را به جایی نمی رساند؛ اگر فکر می کنید آرزویی که دارید دست یافتنی است پس دست به عمل بزنید. شاید کلیشه ای به نظر برسد، اما ارزش یادآوری را دارد: شما فقط یک بار فرصت زندگی کردن دارید، پس بهترین استفاده را از این فرصت بکنید.

پدر و مادرتان را در آغوش بکشید و به آن ها بگویید چقدر دوست شان دارید. آن ها روزی نخواهند بود و فقط عکس شان را می توانید ببینید. تصور نکنید خودشان می دانند چقدر دوست شان دارید؛ دوست داشتن را باید به زبان بیاورید و نشان دهید. هیچکس همواره زنده نیست، درست است؟ پس به عزیزان تان بگویید چقدر برای تان مهم اند و عاشق شان هستید. برای رابطه های صمیمی و نزدیک تان کوشش کنید و مراقب شان باشید. مهربانی و همدلی از راه های مراقبت از رابطه اند. با هم خوش بودن را نباید فراموش کنید! وقتی زندگی تان به خاتمه برسد، تنها چیزی که از شما می ماند، محبت و دوستی است.

فرقی نمی نماید چقدر سخت کار و کوشش کنید، به هر حال پول برای تان شادی نمی خرد. بله شما به پول برای زندگی کردن احتیاج دارید، اما فراتر از آن، ضامن خوشحالی تان نیست. با پول زیاد، چیز های فراوانی می توانید بخرید، اما این چیزها فقط در کوتاه مدت می توانند شما را راضی نمایند.

چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی لذت کوتاه مدت تان تمام گردد؟ دوباره و دوباره به دنبال شان می روید و در سیکلی که هرگز خاتمهی ندارد گرفتار خواهید شد. شادی واقعی از صلح درون ناشی می گردد. تحقیقی که در دانشگاه سن فرانسیسکو صورت گرفته نشان می دهد افرادی که برای کسب تجربیات پول خرج می نمایند، شادتر از افرادی هستند که برای خرید وسایل پول خرج می نمایند و احساس بهتری نسبت به زندگی دارند.

گذشته را نمی توانید تغییر دهید. آینده هم هنوز روی نداده است. تنها چیزی که وجود دارد، زمان حال است. به دنبال شادی رفتن به این معنی است که در لحظه زندگی نمی کنید، چون باور دارید که شادی جایی در بیرون از وجود خودتان است و باید به دنبالش بگردید. اما حقیقت این است که:

شادی فقط از درون تان ناشی می گردد؛ و تنها راه خلق آینده ای بهتر برای خودتان و دیگران این است که لحظه را پاس بدارید و زودتر دست به عمل بزنید. شما لذت بردن از زمان حال تان را آغاز کنید تا فردا خودش از راه برسد.

اگر برای ارتباط با دیگران وقت بگذارید، این ارتباط به گونه ای بر زندگی تان اثر می گذارد که حتی نمی توانید تصورش را بکنید. وقت صرف کردن برای ارتباط های موثر و صمیمی با انسان هایی که به شما انرژی می دهند و برای تان ارزش قائل هستند، شما را شارژ و بانشاط می نماید. یاری کردن به دیگران همواره قابل ستایش است و هر چند وظیفه دارید خانواده تان را تامین کنید، اما در قبال پاسخ دادن به احتیاج های عاطفی شان نیز مسئولیت دارید. عزیزان شما احتیاج دارند با آن ها و درکنارشان باشید. عشق و ارتباط همواره بیشتر از پول ارزش دارد.

نگران این نباشید که چرا نمی توانید همه را از خود راضی نگه دارید. شما مسئول شادی دیگران نیستید. اگر تمام وقت تان را صرف راضی نگه داشتن دیگران کنید، بالاخره روزی خسته و فرسوده می شوید و می بینید هیچ انرژی برای خودتان باقی نمانده و در ضمن هنوز هم هستند کسانی که از شما ناراضی اند. اگر چیزی برخلاف باور های فردی شماست، در مقابلش بایستید و فکر نکنید باید با همه چیز موافق باشید تا کسی دلخور نگردد. اگر می خواهید از عمرتان استفاده کنید، مدام خوشحال کردن دیگران را فراموش کنید و هر جا که لازم بود قاطعانه نه بگویید.

اگر هر روز مقابل آینه بایستید با این هدف که عیب و ایرادهای تان را به رخ خودتان بکشید، زودتر از آنچه فکر کنید پیر خواهید شد. سعی نکنید از کاستی های تان فرار کنید، اما به دنبال کامل و بی عیب بودن هم نباشید، چون پیدایش نمی کنید. اگر همواره در حال کوشش برای تغییر دادن خودتان باشید، هرگز شاد نخواهید بود. شادی و قدرت واقعی از همان چیزی که واقعا هستید نشات می گیرد.

زیبا بودن یعنی خود واقعی تان بودن. شما احتیاجی ندارید که دیگران تائیدتان نمایند؛ خود شما باید خودتان را قبول داشته باشید. اگر گُل نیلوفر آبی متولد شده اید، یک نیلوفر آبی زیبا باشید، سعی نکنید تبدیل به گُل مگنولیا شوید! اگر مدام در جستجوی تائید دیگران باشید و سعی کنید خودتان را تغییر دهید تا با معیار های دیگران جور شوید، تمام زندگی تان را زجر خواهید کشید. شادی و رضایت واقعی شما در باور خودتان نهفته است، در اعتماد بنفسی که به خود دارید و در ایمانی که به خود آورده اید.

اگر تصور می کنید افکار و احساسات شما، قدرت مطلق زندگی تان هستند، دوباره فکر کنید. احساسات باعث می شوند کار های جالبی بکنیم، اما بعضی از احساسات ما منتهی به کار های خوشایندی نمی شوند. به جای اینکه خودتان را گول بزنید و احساسات واقعی تان را پنهان کنید، به حس واقعی تان توجه کنید. خشم، فرسودگی، اضطراب و اندوه احساس هایی کاملا طبیعی هستند و هیچکس نمی تواند بگوید تجربه شان نکرده است، پس انکارشان نکنید.

وقتی آن ها را می پذیرید و به آن ها فرصت بروز می دهید، خودشان رهای تان می نمایند. قوی ترین هیجانات ما معین نماینده نحوه رفتار و تفکر ما هستند و می توانند شخصیت ما را به بدترین شکل ممکن تحت تاثیر قرار دهند. اما چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است:

احساسات ما فقط احساس هستند، نه چیزی بیشتر! این رفتار و معنایی که شما به احساسات خود ربط می دهید است که رابطه شما با هیجانات تان را تعریف می نماید.

هیچکس قرار نیست به خاطر شما زندگی کند. همه ما افرادی را می شناسیم که در سنین میانسالی، هنوز وابسته و بی هدف اند و به تنهایی از پس زندگی خود برنمی آیند. این افراد هنوز مسئولیت خود را نپذیرفته اند، برای همین دست به هیچ کاری نمی زنند. این واقعیت را نمی توان منکر شد که زندگی گاهی غیرمنصفانه است و بعضی از افراد شانس کمتری نسبت به بقیه دارند. اما همان اندازه که شانس و سرنوشت واقعیت دارد، به همان اندازه هم مسئول زندگی خود هستید و باید از تمام توانایی ها و امکانات خود بهترین استفاده را بکنید؛ راه دیگری ندارید!

مقصر دانستن دیگران تنها نتیجه ای که دارد، تلخی و خشم و ضعف است. روزی که متوجه شوید مسئول روشی هستید که در برابر چالش ها و سختی های زندگی تان در پیش می گیرید، می بینید که قدرت تان چند برابر می گردد، چون دیگر خود را متکی به دیگران نمی دانید و منتظر هیچکس دیگر نیستید.

یک روز به این نتیجه می رسید که تمام چیز هایی که برای شان نگران بودید، دیگر مهم نیستند. خوشبختانه زمانی به این مسئله پی می برید که هنوز فرصت دارید تا کار هایی را انجام دهید که دوست دارید، بدون اینکه نگرانی های گذشته را با خود حمل کنید.

به گفته وینستون چرچیل: وقتی به تمام نگرانی های گذشته ام نگاه می کنم، به یاد داستان پیرمردی می افتم که هنگام مرگ گفته بود در زندگی اش مسائل بسیار بسیار زیادی داشته که بیشتر آن ها هرگز اتفاق نیفتادند!.

اگر خداوند به شما استعدادی داده است یا می خواهید استعدادی را کسب کنید، منتظر نمانید؛ پرورشش دهید و به آن ببالید. خودتان را باور کنید، شما جسارت هایی دارید که هنوز کشف شان نکرده اید و بیشتر از آنچه فکر می کنید بااستعدادید، فقط احتیاج به تمرین و کوشش و پشتکار دارید تا استعدادتان را بروز دهید. تنها استعداد داشتن کافی نیست. استعدادی که تمرین داده نگردد، محو و نابود خواهد شد.

زمان حال، تنها چیزی است که وجود دارد، نه گذشته مهم است و نه کسی از آینده خبر دارد. شاید فردایی وجود نداشته باشد، پس تعلل نکنید و کاری را که امروز شدنی است برای فردا نگذارید. شاید هرگز فرصت انجام آن را پیدا نکنید.

به نظر می رسد برای عده ای از افراد، شکایت کردن و غُر زدن، شیوه ای از زندگیست. بودن در کنار آدم هایی که مدام آه و ناله می نمایند واقعا خسته نماینده و طاقت فرساست. زندگی برای هیچکس ساده نیست و قرار هم نبوده که ساده باشد. اگر زندگی دیگری می خواهید، بسیار خب! به دنبالش بروید و کاری بکنید. از دیگران گله کردن و پیوسته بهانه دریافت، شما را تنها و ناامید خواهد نمود. هیچکس قرار نیست زندگی تان را تغییر دهد.

اگر چیزی را می دانید و مطمئنید که به درد دیگران هم خواهد خورد، پس آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. اجازه ندهید خودخواهی جلوی یاری و مهربانی تان را بگیرد. جهان بدون مهربانی و همدلی جای بسیار سخت تری برای همه از جمله خودتان خواهد شد. برای آنچه باور دارید درست است بایستید و از حرف زدن نترسید. هیچ چیز بدی تا زمانی که شهامت گفتن حقیقت را پیدا نکنید، اصلاح نخواهد شد. اگر به حقیقتی مطلع هستید آن را افشا کنید؛ جهان به طرز عجیبی تشنه حقیقت است.

منفعل نباشید. اگر کاری هست که دوست دارید برای دل خودتان انجامش دهید، تصمیم به انجامش بگیرید. وقت گذاشتن برای خودتان هرگز کار بدی نیست. شما وظیفه دارید از جسم و روح تان به بهترین شکل ممکن مراقبت کنید. آرامش و توجهی که امروز به خودتان هدیه می دهید، سرمایه گذاری بلند مدتی است که نتیجه اش را سال ها بعد هم می بینید. آرامش ذهنی، ضروری ترین ابزاری است که برای غلبه بر چالش های حتمی زندگی به آن احتیاج دارید.

فرقی نمی نماید اتفاقی که برای تان روی داده چقدر بد است؛ این واکنش شماست که اهمیت دارد. تسلیم شدن هرگز ایده خوبی نیست، واکنش مناسب یعنی دست به کار شدن. تنها چیزی که در شرایط سخت و ظاهرا غیرقابل کنترل، در کنترل شماست، نگرش تان است.

ما نمی توانیم اجتناب ناپذیر های زندگی را تغییر دهیم. تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که با تمام توانمندی ها و امکاناتی که داریم، نقش خود را بازی کنیم و چیزی که به بازی ما قدرت می دهد، نگرش و طرز فکر ماست. زندگی ده درصد چیزی است که برای مان روی می دهد و نود درصد واکنشی است که به آن نشان می دهیم.

زندگی، کنکاش و کشف است. سطحی نگاه نکنید، سوال بپرسید و کنجکاو باشید. کنجکاوی شما را جوان و فعال نگه می دارد. یادتان باشد: مفهوم زندگی، کشف راز های کهن و واقعیت های پنهانی نیست که برای بیشتر افراد دست یافتنی نیستند، بلکه زندگی مطلعی و هوشیاری نسبت به خود است و درک این که معنایی که به دنبالش هستید، در درون خود شماست و فقط باید آن را بشناسید. احتیاج های واقعی تان را نادیده نگیرید و مرز بین آرزو و رویای محال را تشخیص دهید. جاه طلبی فایده ای ندارد، مگر اینکه در جهت شان حرکت کنید و از مرحله خیال پردازی عبور کنید. کوشش هوشمندانه تنها چیزی است که جواب می دهد.

منتظر نمانید تا وقت کافی برای کاری که دل تان می خواهد پیدا کنید؛ شما هرگز وقت کافی نخواهید داشت. همین الان کاری را که دوست دارید، با هر چه که هم اکنون دارید انجام دهید. زمان منتظر شما نمی ماند.

منبع: برترین ها

هدی بانکی

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

به "تلخترین حقایق زندگی که باید آن ها را بپذیرید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تلخترین حقایق زندگی که باید آن ها را بپذیرید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید